چرا فرهنگ
- روان جامعه خود
- مدیر سایت
- 4 دقیقه
فَرهَنگ یک مفهوم گسترده ، شامل باورها، ارزشها، و رفتارها است که مطابق ارزش های اجتماعی و هنجارهای اجتماعی (ضد ارزش) موجود در جوامع بشری مطرح شدهاست. فرهنگ همچنین شامل مجموعهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم اجتماعی و عادتهای افراد در یک گروه یا در یک جامعه میشود.
ادوارد بارنت تایلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲) فرهنگ را، مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرامیگیرد، تعریف میکند.
هر منطقه از هر کشوری میتواند فرهنگ متفاوتی با دیگر مناطق آن کشور داشته باشد فرهنگ از راه آموزش، به نسل بعدی منتقل میشود؛ در حالی که ژنتیک به وسیله وراثت منتقل میشود.
همچنین فرهنگ راهکارهای شایع موجه در یک جامعه است برای رفع هرگونه نیاز واقعی یا غیر واقعی.
فرهنگ همواره نرمافزار است و تمدن شامل آن و سخت افزارهاست؛ مثلاً گفتگو به زبان فارسی یک راهکار است بر رفع نیاز رو در رو سخن گفتن و زبان انگلیسی راهکاری دیگر برای مردمانی دیگر برای رفع همین نیاز است.
فرهنگ، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان در یک جامعه است.
فرهنگ، دربرگیرنده این چیزهاست:
- سازگاری کلی با نیازهای غریزی و فطری و اقتصادی یا محیط جغرافیایی پیرامون.
- سازمان مشترکی که برای فرونشاندن نیازهای اجتماعی و سیاسی که از محیط پیرامون برخاستهاند، پیدا شدهاست.
- مجموعه مشترکی از اندیشهها و دستاوردها.
فرهنگ، شامل : هنر، ادبیات، علم، آفرینشها، فلسفه و دین است.
هنجار فرهنگی رفتار قابل قبول یک جامعه را تعیین میکند و به عنوان راهنمای نحوه رفتار، پوشش لباس، زبان، و حرکت در یک موقعیت خاص و همچنین انتظارات در یک گروه اجتماعی عمل میکند.
فرهنگ از چهار مفهوم اصلی تشکیل شدهاست
اولین مورد :
«رفتارهای مرسوم» گروهی از افراد است.
از این رو شامل روشهایی است که یک گروه زندگی جدید را جشن میگیرند یا برای مردگان خود عزاداری میکنند یا حتی شیوههایی که شیوههای فرزند پروری انجام میشود.
دومین مورد :
به عنوان «کد» فرهنگی یا فرآیندی توصیف میشود که در آن انتظارها، احساسات و دانستههای پیشین آنها در نتیجه رفتارهای مرسوم نمایش داده میشود.
سومین مورد :
«برساختها» یا چیزهایی هستند که برای یک فرهنگ ارزش دارند.
مفهوم نهایی :
یک «نهاد» فرهنگی است که شامل دین، سیاست و سایر سازمانهای اجتماعی است.
واژهشناسی در زبان پارسی
فرهنگ فارسی معین : واژه «فرهنگ» را مرکب از دو واژه «فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کردهاست.لغت نامه دهخدا «هنگ» را از ریشه «ثنگ» اوستایی به معنی کشیدن و فرهختن و فرهنگ ذکر میکند.واژه فرهنگ در پهلوی ساسانی به صورت «فره هنگ» آمده است که از دو جزء «فره» به معنای پیش و فرا و «هنگ» به معنای کشیدن و راندن، ساخته شده است در نتیجه «فرهنگ» به معنای پیش کشیدن و فرا کشیدن است به همین سبب است که در فارسی زبانان فرهنگ را سبب پیشرفت میدانند.
با مطالعه متنهای باستانی ایران،درمییابیم که واژه «فرهنگ» از دوره پارسی میانه است که وارد فرهنگ ایران میشود و پیش از آن واژهای که به معنای فرهنگ باشد در این زبان وجود نداشت.
در این دوره در متنهای پهلوی ساسانی، متنهای سغدی، مانوی و حتی ختنی(زبان سکایی باستان) واژه فرهنگ را میتوان بازشناخت.در متنهای پارسی میانه، همانند «خسرو و ریدگ»، «خویشکاری ریدگان» و «کارنامه اردشیر بابکان» واژه فرهنگ به کار رفته است؛ همچنین در شاهنامه فردوسی، آثار سعدی و متنهای دور بعد نیز بارها به این واژه برمیخوریم در آثار این دوران، فرهنگ ، علاوهبر دانش، شامل هنرهایی چون نقاشی و موسیقی یا سوارکاری و تیراندازی هم میشد. در گذشته اعتقاد فارسی زبانان بر این بود که بدون فرهنگ آدمی نمیتواند قدمی مثبت در زندگی بردارد از همین روست که فردوسی فرهنگ را برتر از گوهر و نژاد میداند.
فرهنگ در شاهنامه
در کتاب داستان باستان تألیف پیش نویس محمد رسولی آمده است: نزدیک به نود بیت در شاهنامه هست که در آنها به واژه فرهنگ اشاره شده است.
مانند:
چو هنگام فرهنگ باشد ترا
به دانایی آهنگ باشد ترا
بیآزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ و آیین دین
فرهنگ به عنوان یک ارزش بسیار مهم و بالا و والا در شاهنامه به کار رفته است.
حق هم همین است و فرهنگ ارزش و اهمیت زیادی دارد اگر توجه کنیم میبینیم که فردوسی، در سراسر شاهنامه، فرهنگ را به عنوان یک ارزش به کار میبرد ، با دقت در همه ابیاتی که فرهنگ در آنها به کار رفته است میتوان این گونه برداشت کرد که:
فرهنگ، بهطور گسترده، شامل ارزشهای فردی، اجتماعی و هنجارهای درست مبنی بر دانش و رشد و پویش است که اخلاق و خرد در آن به طور مستقیم نقش و ارتباط دارد.
ارزش یک اسم نیست _ارزش یک فرهنگ است